بچه که بودم، بزرگترین سرگرمیم نقاشی کشیدن بود و تو نقاشی هام زندگی می کردم. خیلی کوچیک بودم که برای اولین بار یک مجله مد و فشن دیدم و محو تماشای لباس ها و اکسسوری های موجود در مجله شدم و بعد از اون، نقاشی های دنیای کودکیم بیشتر به سمت طراحی فیگور و لباس می رفت و برای این کار، تنها از خلاقیت و استعداد ذاتی ام بهره می بردم. یه وقتایی هم با وسایل دم دستی مثل فویل های آلومینیومی زیورآلات درست می کردم. در دوران دبیرستان ریاضی و فیزیک خوندم و در رشته طراحی چاپ پارچه و لباس دانشگاه هنر قبول شدم. بعد از فارغ التحصیلی به دلیل علاقه زیادی که به ساخت زیورآلات داشتم، توسط یکی از دوستانم با استاد ناصر گیو آشنا شدم. اوایل کار برام خیلی سخت بود ولی کم کم فهمیدم با علاقه و پشتکار هیچ چیز تو این دنیا دست نیافتنی نیست.