از روزی كه برای اولين بار چوب رو لمس كردم، عطرش وجودم رو پرُ كرد و صداي خش خش اره گوشم رو نوازش كرد. يكجورايی يك تكه از روحم رو پيش اين هنر زيبا جا گذاشتم و فهميدم كه جدا نشدنی هست از من! من عاشق هنر هستم و از مدرسه تا دانشگاه گرافيك خوندم. معتقدم كه درختان، هر كدوم شاهد بخشی از قصه های ما آدمها بودن؛ از بازی كودكی كه پشت درخت قايم ميشه، از تكيه زدن رهگذر عاشقی كه براي رسيدن به عشقش كلی دويده و داره خستگی در می كنه تا پيري كه ظهر داغ تابستان را زير سايه مهربان درخت سپری می كنه. خوشحالم از اينكه امانت دار اين قصه های زيبا هستم و تمام سعی ام رو می كنم تا بتونم تمام و كامل اونها رو به شکل تابلوهايی كه مزين به عشق هستند، به شما عزيزان برسونم.